Every night, SOMEONE thinks about you before he/she goes to sleep
هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند.


At least 5 people in this world love you so much they would die for you
حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند.


Someone that you don't know even exists, loves you
یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی.


You are special and unique, in your own way
تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی.


At least 15 people in this world love you, in some way
حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند.


When you make the biggest mistake ever, something good comes from it
وقتی بزرگ ترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود.


When you think the world has turned it's back on you, take a look you most likely turned your back on the world
وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن، شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای.


Always tell someone how you feel about them you will feel much better when they know
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آن ها بیان کن، وقتی آن ها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند، احساس بهتری خواهی داشت.


If you have great friends, take the time to let them know that they are great
وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آن ها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند



The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you
تنها دلیلی که باعث می شود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد.



A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don't like you
یک لبخند از طرف تو می تواند موجب شادی کسی شود؛ حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند

llllllll


حرفي كه تـوي دلت بمونه و هـيچوقت نتوني بزنيش حرف نيست درده ....

اعجاز


از کدوم خاطره برگشتی به من
که دوباره از تو رویایی شدم

همه دنیا نمیدیدن منو
من کنار تو تماشایی شدم

از کدوم پنجره میتابی به شهر
که شبونه با تو خلوت میکنم

من خدارو هر شب این ثانیه ها
به تماشای تو دعوت میکنم

تو هوایی که برای یک نفس
خودمُ از تو جدا نمیکنم

تو برای من خود غرورمی
من غرورمُ رها نمیکنم

تا به اعجاز تو تکیه میکنم
شکل آغوش تو میگیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان
به رسالت تو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس
خودمُ از تو جدا نمیکنم

تو برای من خودِ غرورمی
من غرورمُ رها نمیکنم

چطور ، بهتر زندگی کنم؟

پرسیدم.....  

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟

با كمی مكث جواب داد :

- گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

- با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

- و بدون ترس برای آینده آماده شو .

- ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

- شک هایت را باور نکن ،

- وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

- زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،

آخر .... ،

و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

****مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .***

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فكر میكردم كه نفسی تازه كرد وادامه داد ...  

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، كه میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،

كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد :

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،

زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست

دو چيز را هميشه فراموش كن:

خوبي كه به كسي مي كني

بدي كه كسي به تو مي كند

هميشه به ياد داشته باش:

* در مجلسي وارد شدي زبانت را نگه دار

* در سفره اي نشستي شكمت را نگه دار

* در خانه اي وارد شدي چشمانت را نگه دار

* در نماز ايستادي دلت را نگه دار

دنيا دو روز است:

يك با تو و يك روز عليه تو

روزي كه با توست مغرور مشو و روزي كه عليه توست مايوس نشو. چرا كه هر دو پايان پذيرند.

به چشمانت بياموز كه هر كسي ارزش نگاه ندارد

به دستانت بياموز كه هر گلي ارزش چيدن ندارد

به دلت بياموز كه هر عشقي ارزش پرورش ندارد

دو چيز را از هم جدا كن:

عشق و هوس

چون اولي مقدس است و دومي شيطاني، اولي تو را به پاكي مي برد و دومي به پليدي.

در دنيا فقط 3 نفر هستند كه بدون هيچ چشمداشت و منتي و فقط به خاطر خودت خواسته هايت را بر طرف ميكنند، پدر و مادرت و نفر سومي كه خودت پيدايش ميكني، مواظب باش كه از دستش ندهي و بدان كه تو هم براي او نفر سوم خواهي بود.

چشم و زبان ، دو سلاح بزرگ در نزد تواند، چگونه از آنها استفاده ميكني؟ مانند تيري زهرآلود يا آفتابي جهانتاب، زندگي گير يا زندگي بخش؟

بدان كه قلبت كوچك است پس نميتواني تقسيمش كني، هرگاه خواستي آنرا ببخشي با تمام وجودت ببخش كه كوچكيش جبران شود.

هيچگاه عشق را با محبت، دلسوزي، ترحم و دوست داشتن يكي ندان، همه اينها اجزاء كوچكتر عشق هستند نه خود عشق.

هميشه با خدا درد دل كن نه با خلق خدا و فقط به او توكل كن، آنگاه مي بيني كه چگونه قبل از اينكه خودت دست به كار شوي ، كارها به خوبي پيش مي روند.

از خدا خواستن عزت است، اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حكمت است.

از خلق خدا خواستن خفت است، اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.

شب یلدا مبارک

معنای دقیق بعضی چیزها !!!

متخصص کسی است که موضوع ساده یی را چنان پیچیده کند که باورت شود که پیچیدگی موضوع تقصیر توست! - ویلیام کاسل

اگر تلفن زنگ نزنه، منم!- جیمی بافه(خواننده ی امریکایی)

شاید کره ی زمین جهنم کره یی دیگر باشد!- آلدوس هاکسلی

بارزترین دلیل این که موجودات هوشمند در کهکشان زندگی می کنند این است که هرگز نکوشیده اند با ما تماس بگیرند!- بیل واترسن

نمی توانی همه چیز داشته باشی. کجا جایشان می دهی؟!- استیون رایت

دشمنان خود را دوست داشته باش. دیوانه شان میکند!- لی.دی ایست

به امید آن که دوست دارانمان دوستمان بدارند و آن ها که دوستمان ندارند، خداوند قلبشان راتغییرجهت دهد. اگر نتوانست قلبشان را تغییرجهت دهد، مچ پایشان را تغییرجهت دهد تا آنان را از لنگیدنشان بشناسیم!- دعای ایرلندی

منو به هوس نینداز. راهشو خودم بلدم!- ریتا لی بران

زندانی جنگی کسی است که در کوشش خود برای کشتن تو ناموفق بوده است واز تو می خواهد اورا نکشی!- وینستون چرچیل

عادت داشتم غذاهای طبیعی مصرف کنم تا این که دریافتم خیلی ها به دلایل طبیعی می میرند!- ناشناس

خداوندا! مرااز دانستن چیزهایی که نیاز به دانستن آن ها ندارم حفظ کن. مرا حتی حفظ کن از این که بدانم چیزهایی دانستنی هستند که من نمی دانم. همچنین مرا حفظ کن تا ندانم که تصمیم گرفته ام چیزهایی را ندانم!- داگلاس آدامز

کرامات حضرت رقیه (ص)



این،‌ دختر سه ساله‌ام رقیه است !

جناب حجه الاسلام و المسلمین ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) آقای حاج شیخ محمد علی برهانی فریدونی کرامتی را به دفتر انتشارات مکتب الحسین (ع) فرستاده‌اند و در آن مرقوم داشته‌اند:

طبق امر مطاع جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین ونخبه المتقین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی ( دامت توفیقاته) کرامتی را که حدود سی و چهار سال قبل دریکی از مجالس سوگواری حضرت سید الشهدا(ع) از زبان شیوای خطیب محترم جناب آقای حاج سید عبدالله تقوی شفاها شنیده‌ام نقل می‌کنم. جناب تقوی، که یکی از وعاظ تهران و از اشخاص بااخلاص ونوکران بی‌ریا و عاشق دلباخته جد مظلومش امام حسین (ع) بودند ، فرمودند:

من چندین سال است که درتهران در مجالس و محافل ومنازل منبر می‌روم وافتخار نوکری جد مظلومم،‌امام حسین (ع) ، را دارم. یکی از شبها که حدود ساعت 9 شب پس ازختم منبر به منزل برمی‌گشتم صدای زنگ تلفن بلند شد.

گوشی را برداشتم،‌دیدم یکی از دوستان است. به بنده فرمود فلان شخص بازاری ، به رحمت خدا رفته و فردا بعد از ظهر در فلان مسجد،‌مجلس ترحیم اوست. من شما را برای منبر رفتن درختم آن مرحوم به فرزندان متوفی معرفی کرده‌ام،‌سر ساعت 3 ( یا 4) بعد از ظهر آنجا حاضر ومهیای منبر رفتن باشید.

درهمان حال بنده به یادم آمد که روز گذشته در خیابان .... وکوچه .... که نام آنها درحافظه این حافظه این حقیر نمانده است روضه ماهیانه خانگی خواندم وخانمی درهمان مجلس با التماس به من گفتندکه فردا عصر درهمین ساعت یعنی مثلا ساعت 4 درهمین کوچه،‌ خانه روبرو به منزل ماتشریف بیاورید . من حاجتی دارم ونذر کرده‌ام سفره حضرت رقیه خاتون(ع) را بیندازم وشما باید روضه توسل به آن خانم کوچک وعزیز کرده امام حسین (ع) را بخوانید. من هم به وی قول دادم که سر ساعت موعود می‌آیم . خلاصه، درتلفن به دوستم گفتم من فردا قول قبلی داده‌ام درمنزلی روضه حضرت رقیه خاتون (ع) رابخوانم. دوستم گفت ای آقا،‌ من خواستم خدمتی به شما کرده باشم!‌شما چه فکر می‌کنید؟!

پیش خود فکر کردم که من بایدچندین مجلس،‌ روضه حضرت رقیه وحضرت علی اصغر (ع) را بخوانم تا سی تومان پول به من بدهند! این یک تاجر سرمایه‌دار است که فوت شده،‌لااقل پول خوبی به من می‌دهند. به هر حال از رفتن به منزل آن زن منصرف شده، رفتم در رختخواب خوابیدم و به خواب رفتم.

درعالم خواب دیدم در خیابان،‌ سر نبش همان کوچه‌ای که دیروز درآنجا روضه خوانده بودم،‌یک سید نورانی ایستاده و دست یک دختر سه ساله‌ای راهم در دست دارد . باهم سلام و تعاریف کردیم و من از او سوال کردم : نام شریفتان چیست و درکجای تهران سکونت دارید؟ پاسخ داد: من درهمه مجالس سوگورای خودم حاضر می‌شوم و این دختر هم دختر سه ساله من رقیه است . شما ما خانواده را به مادیات و دنیا نفروشید . چرا این زن را پس از آنکه به وی قول دادید درمنزلش روضه بخوانید،‌چشم انتظار گذاشتید ؟ چرا به خاطر اینکه آن حاجی بازاری که فوت شده و وارثش پول بیشتری به تو می‌دهند می‌خواهی خلف وعده بکنی؟!‌ و بنا کرد بشدت گریه کردن و با آن دختر به سمت همان خانه‌ای که آن زن منتظر من بود رفتند .

من بیدار شدم و به دوستم تلفن کردم . حدود ساعت 2 بعد از نصف شب بود . با گریه به او گفتم : فلانی، فردا برای مجلس ترحیم آن حاجی،‌منتظر من نباشد، که به هیچ وجهی نخواهم آمد . فردا نیز سر ساعت به منزل آن خانم رفتم و روضه مصیبت حضرت رقیه (ع) خاتون را خواندم وقضیه را هم روی منبر گفتم . هم خودم وهم مستعین ،‌شدیدا منقلب گشته وگریه بی‌سابقه‌ای برما حاکم شد، به طوری که بعد از ختم روضه هم باز همگان به شدت گریه می‌کردیم و بوی عطر خوشی فضای خانه را فراگرفته بود وتا به حال چنین حالی درخود ندیده بودم.

احقر الناس مخلصکم

محمد علی برهانی فریدنی

مرغ دلم خرابه شام آرزو کند
آن دختری که قبله ارباب حاجت است
تاریکی خرابه به چشمان اشکبار
خونین چه دیدراس پدر را رقیه خواست
خوابید درخرابه که تا کاخ ظلم را

 

تا باسه ساله دخترکی گفتگو کند
حاجت رواست هر که بدین قبله رو کند
باراس باب شکوه زجور عدو کند
با اشک خویش خون زرخش شستشو کند
باناله یتیمی خود زیروروکند

 

جبریل امین خادم و دربان رقیه

گردید فلک واله وحیران رقیه
آن زهره جبینی که شد از مصدر عزت
هم وحش وطیور وملک وعالم وادم
خواهی که شود مشکلت اندر دو جهان حل
جن و ملک وعالم وآدم همه یکسر
کو‌ملک‌یزید و چه شد آن حشمت وجاهش
یک شب زفراق پدرش گشت پریشان
دیدی که چسان کند زبن کاخ ستم را

 

 

گشته خجل اواز زخ تابان رقیه
جبریل امین خادم و دربان رقیه
هستند همه ریزه خورخوان رقیه
دست طلب اندازبه دامان رقیه
هستند سرسفره احسان رقیه
اما بنگر مرتبت وشان رقیه
عالم شده امروز پریشان رقیه
درنیمه شب آن دل سوزان رقیه

التماس دعا

 هیئت حضرت علی اکبر (ع) شهرک ولی عصر

شیرازمن

من عاشق شیرازم

به شیراز وابسته ام

من و شیراز از هم جدا نمیشیم

من عاشق خیابوناشم

همه میدونن شیراز من چقد قشنگه ...

من میخوام تا اخر عمرم تو شیراز بمونم

تو شیراز به خاک سپرده بشم

خدایا شیرازم همیشه آباد باشه

نان سنتی لار

طرز تهیه نانهای لاری :

1-      تپتپی :

مواد لازم : نمک، آب ، خمیر گرفته شده یک روز قبل یا پودر مایع خمیر.

وسایل لازم : اجاق گاز ، تاوه روی اجاق گاز ، نان برگردان ، خوی سنگی یا تخته ای برای پهن کردن خمیر روی آن سینی برای گذاشتن نان درون آن ، یک ظرف آب ، یک ظرف آرد.

طرز تهیه : اول آرد را درون ظرفی ریخته و با آب و نمک و خمیر گرفته شده یک روز قبل یا پودر مایع خمیر مخلوط می کنیم و با دست چنگ می زنیم تا کاملاً آب و خمیر و نمک به هم رفته و دیگر خمیر ها به ظرف نچسبد بعد از این مرحله خمیر را در جایی می گذاریم به مدت 2 ساعت تا کاملاً بر آید.

بعد از بالا آمدن خمیر اجاق را روشن کرده تاوه را روی آن می گذاریم تا کاملاً داغ شود بعد روی خو کمی آرد ریخته و مقداری خمیر را با دست برداشته و روی و خو پهن می کنیم بعد از آن خمیرپهن شده را برداشته و روی نان برگردان گذاشته و با انگشتان دست را با آب تر کرده و روی خمیر می زنیم به طوری که خمیر به انگشتان ما نچسبد و به طرف خودمان می کشیم و نان برگردان را چرخ می دهیم تا همه جای نان یکنواخت و گرد و نازک و بزرگ شود بهد از آن خمیر روی نان برگردان را روی تاوه میزنیم بعد از 2 دقیقه نان که کاملاً سرخ شد از روی تاوه جدا کرده و طرف دیگر آن روی تاوه می اندازیم تا کاملاً دو طرف آن پخته شود بعد از پخته شدن ، نان را از روی تاوه بر می داریم.

 

2-      طرز تهیه نیننی :

طرز تهیه نیننی همانند تپتپی است اما در مرحله ای که نان را روی تاوه می زنیم یک عدد تخم مرغ شکسته و روی نان با قاشق پهن می کنیم بعد مهوه روی تخم مرغ می ریزیم بعد یک لای نان را بر می گردانیم بر روی لای دیگر بعد از پخته شدن  نیننی را از روی تاوه بر می داریم بعد از پخته شدن نیننی را از روی تاوه برمی داریم بعد روغن به آن می زنیم و آماده خوردن می باشد.

 

3-      طرز تهیه شلشلو :

اول آرد و خمیر مایه و 6 عدد تخم مرغ و آب مخلوط که کردیم آب آن را بیشتر کرده خمیر بسیار شل شود بعد از 1 ساعت بالا آمدن آماده پختن است.

تاوه را داغ کرده با یک ظرف خمیر شل را روی تاوه پهن می کنیم بعد از آن گل مخصوص را آب کرده کرده کرده  شلشلو که روی تاوه است می ریزیم بعد کنجد و مهوه را بر روی نان می ریزیم.

 

طرز تهیه مربای ماهی : مهوه

 

مواد لازم براب تهیه مهوه : 1 کیلو ماهی خشک ، 1 کیلو خندل یا خردل ، نیم کیلو نمک ، مقداری آب

طرز تهیه : اول ماهی خشک شده را درون خمره کرده با نمک و آب مخلوط نموده و به مدت 20 تا 25 روز خمره را در جایی که آفاب باشد می گذاریم بعد از این مدت ماهی را از خمره بیرون آورده و آن را درون صافی می ریزیم و به آن چنگ می زنیم تا حسابی له شود و خارهای آن گرفته شود بعد شیره اصلی ماهی که گرفته شد درون خمره میریزیم بعد خندل یا خردل را شیرین کرده (با نمک و آب چنگ می زنیم و درون سینی ریخته و در آفتاب می گذاریم تا خشک و شیرین شود) بعد از آن خردل را بو داده و نرم می کوبیم و به شیره ماهی درون خمره اضافه می کنیم. در این مرحله هرکس مایل باشد می تواند از زیره ، کنجد ، راجونه درون مهوه اضافه کند.

بعد خمره را در جایی که آفتاب باشد معمولاً لاریها آن را روی پشت بام میگذارند تا بوی خوب به خود بگیرد بعد از 15 روز آماده خوردن می باشد.

لارستان

لارستان وسیعترین شهرستان فارس و جزء 49 شهرستان اولیه تاسیس شده در سال 1316 می باشد قبل از آن لارستان یکی از ایالات ایران بوده که وسعت آن به 126000کیلومتر مربع می رسیده شهر لار مرکز شهرستان استان است که از قدیمی ترین شهرهای ایران کهن بشمار می آید

فاصله این شهر تا مرکز استان شیراز 340کیلومتر و تا بندر عباس 190کیلومتر می باشد و از سمت شمال به استان فارس در غرب به استان کرمان و از جنوب به استان هرمزگان محدود می شود که خود نیز جزء لارستان بزرگ بحساب می آید فاصله آن تا دریا کمترین در بندر پل با 160کیلومتر و خط مستقیم تا دریا 97کیلو متر می باشد

در حال حاضر و در تقسیمات فعلی شهرستان مربوطه در شمال هرمز گان و جنوب فارس مابین شهرستانهای بستک خمیر بندر عباس داراب جهرم قیرو کارزین خنج و لامرد قرار دارد که به غیر از داراب الباقی شهرستان هایی هستند ک از لارستان بزرگ متولد شده اند و قبلا جزعی از ایالت یا شهرستان لارستان بوده اند.

لارستان منطقه ای است بسیار استراتژیک و دارای اهمیت نظامی و اقتصادی و پل شمال جنوب خلیج فارس و دروازه خروجی ورودی کشور به دریاهای آزاد است از قدیم العیام لارستان بار انداز تجار و بازرگانان ایرانی و خارجی بوده و به نحوی می توان گفت یک گمرک بزرگ است


لارستان کهن وتاریخ آن

لارستان سرزمینی وسیع در جنوب مرکزی ایران از ارزوئیه در استان کرمان شهرستان دشتی دراستان بوشهر از دریای عمان بندرجاسک تا یزد خواست و کوههای البرز در جهرم را شامل می گردد منطقه مزبور حوزه جغرافیایی لارستان است و در سواحل مرکزی و تنگه هرمزخلیج فارس و دریای عمان که کلیه جزایر و بنادر می باشد واقع گردیده و مرکز آن شهر باستانی لار است که دقیقا در مرکز آن واقع گردیده وسعت این حوزه جغرافیایی 126000کیلومتر مربع می باشد مردم غالبابه زبانی به نام لاری (اچمی)با گویش های مختلف تکلم می کنند این زبان شاخه ای از زبان پهلوی باستان است وریشه در فرهنگ هنر ایران بزرگ دارد.

قوم اوتیه که از اقوام آریایی هستند اولین مردمانی بودند که در ایران ساکن شدن در همین محل بوده وشهرهایی چون فورگ (پرگ) تارم در شرق لار وکران( فال اسیر گله دار) در غرب لاربوجود آوردن .ادامه دارد

لارستان بزرگ

حوزه جغرافیایی لارستان: که اکنون با نام لارستان بزرگ شناخته می شود با وسعتی بالغ بر 126000کیلو متر مربع از جنوب ایران ایالت لارستان اطلاق می‌شده‌است. که مشتمل است از: بندر گمبرون(بندر عباس)، خور، بندر لنگه، بستک، خمیر، جزایر تنب بزرگ و کوچک، هرمز، قشم،کیش،ابو موسی(سبز گتو) تارم، فرگ، فرامرزان، جناح، درز و سایبان، صحرای باغ، گاوبندی ( پارسیان )، بحرین، فین، لامرد، مهر، خنج، اشکنان، گله دار، بنارویه، علامردشت، گراش، جویُم، اوز، بیرم، عسلویه، شهرستان کنگان و گزدان فال ، اسیر(کران) سیراف(طاهری)کارزین،هرم وکاریان... تمام این مناطق جزء «ایالت لارستان» به مرکزیت لار بوده‌است.

«ابن بلخی» مورخ و جغرافی نویس قرن پنجم هجری در «فارس نامه» در توصیف و تشریح این ایالات پهناور نوشته است: « همه در بیابان است و گرمسیر و به هر دهی، حصاری محکم در میان بیابان.» از دوران قدیم مردم علاوه بر کشاورزی به پیشه وری و تجارت نیز مشغول بوده اند زیرا لارستان در راه تجاری پر رفت و آمدی قرار دارد که به بنادر خلیج فارس می رسد و در قرون وسطی لار اصولاً شهری تجاری بود. اکثریت ساکنان این منطقه ایرانی های لاری زبان هستند اما اقلیت هایی چون کرد، بلوچ، عرب، قشقایی ترک زبان و یهودی نیز در این منطقه سکونت داشته اند.

لارستان در پارینه، سرزمینی با نام و نشان بود که آتشکده معروف « آذرفرنبغ» (آتش فره ایزدی) در کاریان آن واقع بوده است. آتشکده ای که امروز از آن تنها ویرانه ای به جا مانده است. از لحاظ زبان شناسی، «لاری» عضو جداگانه و کاملاً مستقل گروه زبان ها و لهجه های جنوب غربی ایرانی است. اما نبود مشخصات مهمی چون خط، سنت ادبی و همچنین نبود معیارهای اضافی زبان شناسی مانند استفاده زبان به منظور اداری یا آموزشی اجازه نمی دهند که با اطمینان «لاری» را زبان کامل بنامیم.

لارستان کهن از نظر مدیریتی سابقه طولانی در ایران دارد به طوری که زمانی محدوده لارستان بسیار وسیع و شامل منطقی نظیر بندر لنگه، بستک، بندر گمبرون( بندر عباسکنگان و لامرد بوده است. در طرح تقسیمات کشوری آبان ماه سال ۱۳۱۶ شهرستان لار و بندر لنگه یکی از تنها ۴۹ شهرستان ایران بود. لارستان بزرگ یکی از شهر های مهم جنوب فارس است و همچنین مدارس آن از نظر هوشمند سازی به پیشرفت خاصی رسیده است به عنوان مثال مدرسه راهنمایی فارابی لارستان یکی از نمونه های آن میباشد


لارستان بزرگ کجاست

چرا به لارستان ،لارستان بزرگ می گویند :

دراین بخش به صورت جزء کلیه مناطق لارستان بزرگ رانام می بریم وسعی داریم جای جای این سرزمین پهناور را معرفی نماییم.



زبان لارستانی

گویش لارستانی یا لاری گونه ای از فارسی، یکی از گویش ساکنان جنوبی استان فارس است، گرچه در بعضی از مناطق وروستاها اختلاف در لهجه وجود دارد ولی تمام لهجه‌ها مفهوم است، این گویش در جای جای لارستان نمودهای گوناگونی دارد که بیشتر این تفاوت‌ها در تلفظ واژگان است شایان به ذکر است گویش خنجی نیز در هم راستا و هم سطح با لاری قرار دارد که هردو گویش کلمات و واژگان قدیمی و فارسی اصیل را در بر دارند. خنجی و لاری

از جمله مناطقی که با این گویش شیرین، تنها با اندکی تفاوت صحبت میکنند: اوز، خور(لاربنارویه، بستک و جناح(هرمزگانبیرم، جویم، کهنو(خنجفیشور، گلار و فداغ...

دیدنی هاو آثار باستانی

بازار قیصریه لار با معماری منحصر به فرد و از قدیمی ترین بازارهای ایران که قدمت آن به 1020سال پیش می رسد این بازار از سنگ ساروج ساخته شده و یکی از مکانهایی بوده که در قدیم از رونق فراوان واهمیت اقتصادی برخوردار بوده بازارهای متعدد زیادی از جمله بازار شیراز ، اصفهان ، هرات ، کرمان از الگو برداری این بازار است معماری این بازار اتابکی و نوع مصالح بکاررفته سنگ و ساروج با گنبد مرکزی و چهار سو می باشد و مانند یک صلیب در مرکز شهر می درخشد

    • قلعه اژدها پیکر:
    • قبرستان باستانی کرمستج:
    • پیر سرخ :
    • گنبد سبز :
    • قلعه قدمگاه:
    • کاروانسرای نو:
    • کاروانسرای گلشن:
    • دهن شیر :
    • برکه آقا جعفری :
    • باغ نشاط:
    • چهارطاق محلچه:
    • قلعه باستانی کرمستج:
    • برکه های کرمستج :
    • شیخ دانیال خنج:
    • برکه کل گراش :
    • قلعه گراش :
    • حمام خور :
    • باز ماندهای پدز:
    • قلعه کریشکی:
    • قبرستان فال:
    • پیر براق:
    • آتشکده کاریان :
    • قبر مادر نادر شاه:
    • پل 9تا:
    • کاکا فخرالدین خنج:
    • شیخ عفیف الدین خنج:
    • شیخ شعیب خنج:    

شیرینی های محلی لار

ر

شیرینی های محلی لار

شیرینی های محلی لار:

 

گوناگونی و تنوع شیرینی و تنقلات و غذای این منطقه زبانزد است.

شیرینی های گوناگون محلی را در فصول مختلف سال و همچنین مناسبتهای مذهبی ، عید و .... زنان و دختران هنرمند به بهترین شکل عرضه می کنند.

هنر شیرینی پزی در لارستان به ویژه در ماه مبارک رمضان ، نمود بیشتری دارد. در ماه مبارک رمضان دهها نمونه شیرینی پخته و مصرف می شود.

پخت نان در انواع مختلف نیز در لارستان قدیم رایج بوده است. انواع مختلف آن با اسامی بومی شناخته می شود. غذاهای بومی نیز دارای اسامی ، شکل و ترکیب مواد ویژه ای است که در دیگر مناطق کمتر به چشم می خورد. اسامی بعضی از شیرینی ها را در این جا می آوریم:

اُرمابریز(ormaberiz) ، زیگیرو (zigeru) ، سمبوسه(sambusa) ، قتلمه(gatlama) ، بفه شکری (bofa-shkari) ، دلبرو(delbaru) ، حلوی مسقطی ، حلوی مقراضی ، حلوی آرد و روغن ، حلوا یغدر ، فرنی ، حلوی نبات ، حلوی آرد برنج ، پفکو(pofaku) ، ترک (tarak) ، رنگینک (ranginak) ، کویته (kovaita) ، لوزی (lowzi) ، چولو(chovalu) ، مشات (meshat) ، گشات (geshat) ، گل پمبه ، بلبل مشاتو.... .

طرز تهیه حلوای مسقطی لار:

بهترین و خوشمزه ترین صادرات لار حلوی مسقطی است.

در سالهای اخیر در شهر های دیگر جنوب ایران نیز مسقطی تهیه کرده اند ، اما هنوز موفق به ساخت حلویی به کیفیت حلوی مسقطی لار نشده اند.

این حلوی از شکر ، نشاسته ، روغن ، گلاب ، زعفران ، هل و خلال پسته و بادام ساخته می شود.ابتدا شکر و آب را می جوشانند تا به صورت شیره در آید. بعد نیمی از شیره شکر را با نشاسته مخلوط می کنند و به هم میزنند تا سفت شود و در همان حال به تدریج روغن وبقیه شیره ی شکر را به آن اضافه می کنند. هم زدن این مخلوط تا شکل گرفتن کامل مسقطی ادامه می یابد و پیش از عمل آمدن حلوا مقداری هل ، زعفران وخلال بادام و پسته به آن می افزایندو پس از عمل آمدن آن را در سینی بزرگی می ریزند تا سرد شود. بعد از سرد شدن در قالبهای مخصوص و گوناگون ومتنوع می ریزند و در دیگر شهرهای مناطق ایران صادر می کنند.

غذاهای سنتی شهر لار: سِک مَهی ، پَپلُس(آش نان) ، کره جوش ، شِش ترِنگهَ (اشکنه ، آب پیازی) ، شوربا (خاله بی بی ) ، مَهوِه : غذای سنتی منطقه لارستان است که شیوهای خاص و مهارتی ویژه توسط زنان ساخته شده ، فقیر و غنی از آن بهره می گیرند و آن را از ساخته های مادر گرگین میلاد می دانند.

نانهای لار: تپتپی ، نون نازک ، جَرادَک ، بالا تُوه ، شلشلو ، لیتَک ، نی نَنی ، تفتون ، بُتُنور.

عید غدیر مبارک


اصلـــــی تـــــرین و بـــزرگــــــــترین عید ما شیعیـــــان عید غدیرخــــــــم بر عمــــوم مـسلمیـــــن تبـریـــک و تــهنیــت بـــــاد.


مَن کَُنت مَولا فَهذا عَلیُ مولاه ♥


هزاران كاخ در عالم،

هزاران قصر مستحكم،

جواهرهاى دنيا و هزاران ثروت و درهم،

هزاران تن،

هزاران سر،

هزاران روح در پيكر،

هزاران دست،

هزاران چشم،

هزاران زلف چون عنبر،

قسم بر آيه اطهر،

قسم بر سوره كوثر،

كه اينهايى كه من گفتم،

و از اين گفته ها بهتر،"نمى ارزد به يك موى اميرالمومنين حيدر"


عید سعید غدیر خم بر شما محب مولا علی علیه السلام مبارکباد.

یا علی مدد



به جز از علي نباشد به جهان گره‌گشايي **

** طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلايي

چو به کار خويش ماني در رحمت علي زن **

** به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسي دوايي

ز ولاي او بزن دم که رها شوي ز هر غم **

** سر کوي او مکان کن بنگر که در کجايي

بشناختم خدا را چو شناختم علي را **

** به خدا نبرده‌اي پي اگر از علي جدايي

علي اي حقيقت حق علي اي ولي مطلق **

** تو جمال کبريايي تو حقيقت خدايي

نظري ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن **

** تو که يار دردمندي تو که يار بينوايي

همه عمر همچو "شهري" طلب مدد از او کن **

** که به جز علي نباشد به جهان گره‌گشايي



حساب زندگی




حساب زندگی

حساب زندگی ما ادما املای نا نوشته است غلط ودرستش یک بار است

امتحان دوباره ندارد

درس جبر و جمع وتفریق لحظه هاست

که در جمعش شاید چنان سرمست شویم که خود راببازیم

اما در تفریقهایش عزیزانی از جمعمان کم میشوند که بنیاد زندگی ما را به هم میزند

یادمان باشد که حساب ما با تقدیر الاهی خیلی متفاوت است

امروز، اولین سالگرد فوت مامان لیلا م هستش

کاش بود، میتونستم دوباره بغلش کنم... خیلی دلم براش تنگ شده

روحش شاد

12 آبان 1391

طرز تهیه غذاهای لاری

1-      سک ماهی :

اول پیاز را خورد کرده بعد گوجه رنده شده را با مقداری نمک ، فلفل، زردچوبه و ادویه را پیاز داغ اضافه می کنیم بعد یک عدد بادمجان را خورد کرده در داخل موادمان تفت می دهیم.

بعد مقداری ماهی کوچک خشک را آب کرده ،شسته در داخل آن با مقداری آب اضافه می کنیم بعد از چند دقیقه که پخته شد آن را از روی اجاق بر میداریم.

 

2-      پپلس یا آش نان :

 پیاز را سرخ کرده مقداری گوجه رنده شذه را با مقداری نمک ، فلفل ، زردچوبه و ادویه ب آن اضافه می کنیم.

بعد از آن مقداری میگو با نان خشک خورد شده با مقداری آب و مقداری روغن اضافه کرده ببعد از چند دقیقه پخته شدن اجاق را خاموش می کنیم.

 

3-      کره جوش :

 پیاز را سرخ کرده مقداری نمک ، فلفل ، زردچوبه و ادویه را با آن اضافه می کنیم بعد از آن مقداری کشک نرم شده را با کمی آب و مقداری نعنای خشک به آن اضافه می کنیم بعد از چند دقیقه اجاق را خاموش می کنیم.



4-      آب گرمو:

پیاز را سرخ کرده مقداری نمک ، فلفل ، زردچوبه و ادویه را به آن اضافه می کنیم بعد از آن 5 یا 6 عدد تخم مرغ را در ظرفی شکسته و با کمی سبزی خشک یا شمبلیله و مقداری آب به آن اضافه می کنیم بعد از 10 دقیقه جوشیدن ( که کاملاً تخم مرغ ها پخته شود) اجاق را خاموش می کنیم.


عید قربان مبارک

خاك عرفات را،

آب زمزم را ،

كوه حرا را،

جرات ابراهيم را ،

طاقت اسماعيل را ،

وصال معشوق را صاحب كعبه نصيبت كند-


عيدقربان تان مبارك





آبشار مارگون

آبشار مارگون نام آبشاری زیبا است که در دره‌های سر سبز در غرب شهرستان سپیدان قرار دارد. ارتفاع این آبشار به ۷۰ متر و عرض آن به ۱۰۰ متر می‌رسد.
این آبشار در جاده سپیدان به یاسوج و در روستای مارگون واقع شده است.

آبشار مارگون یکی از بزرگ‌ترین و با شکوه‌ترین آبشارهای ایران است که که از نظر زیبائی و بزرگی و حجم آب خروجی با آبشار شوی رقابت می کند. این آبشار در استان فارس و در کنار روستای مارگون قرار دارد. این روستا از توابع روستای کمهر (Komehr) از شهرستان سپیدان (اردکان سابق) است. سپیدان و مناطق اطراف آن به دلیل کوهستانی بودن و داشتن ارتفاعی بالای ۲۲۰۰ متر آب و هوائی سرد دارد و به گفته شاهدان عینی در مواقعی از زمستان در این آبشار قندیل هائی از یخ تشکیل می شود.

در منطقه باغهای سیب زرد و سرخ فراوان دیده می شود. در بین درختان جنگلی آنجا هم زالزالک و نوعی زرشک دیده می شود.
ساکنان منطقه را «لر»ها و کوچندگان «قشقائی» که بعضی از آنها ساکن شده اند، تشکیل می دهند. یکی از رسوم زیبای روستای مارگون این است که در هنگام جشن ازدواج، عروس و داماد و شرکت کنندگان در جشن با لباسهای زیبای محلی ساعتی را در کنار آبشار به شادمانی می گذرانند.
برای دیدن این آبشار از شهرهای یاسوج و شیراز می‌شود به آنجا رفت که از یاسوج دو راه و از شیراز یک راه وجود داردکه همه آسفالته هستند:
  1. یاسوج - کاکان - مارگون به طول ۶۵ کیلومتر.
  2. یاسوج - سپیدان - مارگون به طول ۱۲۵ کیلومتر.
  3. شیراز - سپیدان - مارگون به طول ۱۳۰ کیلومتر.

راه ماشین رو تا جائی که حدود ۸۰۰ متری آبشار است. ادامه دارد و بقیه راه را باید پیاده رفت که این راه سنگفرش و در نزدیکی آبشار دارای پله‌های سیمانی است. در محوطه ورودی آبشار پارکینگی ساخته شده که عکس آن را در گزارش می توانید ببینید. در اطراف پارکینگ سرویس بهداشتی و محوطه‌های مسطحی ساخته شده که برای اقامت و برپا کردن چادر مناسب است. در اطراف پارکینگ و در طول راه رسیدن به آبشار سطل زباله نصب شده ولی متاسفانه بعضی از گردشگران زباله‌های بسیاری را در محیط پراکنده اند.


اِوَز شهری در جنوب ایران

اِوَز نام شهري در استان فارس است که در جنوب شرقي شهر شيراز قرار دارد. شهر اوز در 36 کيلومتري غرب شهر لار قرار دارد. اين شهر سابقه تاريخي بسيار زيادي دارد به طوري که يکي از شهرهاي قديمي ايران به‌شمار مي‌آيد. روستاهاي متعددي از توابع اين شهر مي‌باشند. مانند روستاي فيشور و روستاي محلچه. اين روستا از قديمي ترين روستاهاي شهر اوز است که آثار و بناهاي تاريخي بسياري گوياي اين قدمت و تاريخ مي‌باشد.

وضعيت جغرافيايي
از شمال جويم و بخش جويم، از جنوب بخش لامرد، از مغرب شهر خنج، و از سمت مشرق به گراش و لار محدود مي‌گردد. جمعيت شهر اوز در حدود 18000 نفر مي‌باشد.آب و هواي اين شهر به گونه‌اي است که در نيمه اول سال داراي آب و هواي گرم و خشک و در نيمه ديگر سال هواي معتدل و خنکي دارد.

مردم
اغلب مردم شهر اوز براي امرار معاش به کشورهاي حوزه خليج فارس سفر مي‌کنند و اغلب به شهر اوز نيز کمکهاي مالي مي‌کنند، به طوريکه هزينه ساخت اغلب بيمارستان ها، مدارس و ساير اماکن عمومي بوسيله اين خيرين تامين گشته است. در حال حاضر تعداد قابل توجهي از کساني که خارج از کشور امرار معاش مي‌کردند به اوز باز گشته و عده‌اي از آنان سرمايه‌هاي خود را در شهر و ديار خويش به کار گرفتند. مردم اوز و توابع، مسلمان اهل سنت و شافعي مذهب هستند.

در این شهر تاریخی حدود ۲۳۸۲۱ نفر جمعیت زندگی می‌کنند و کار بیشتر مردم مسافرت به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس و تجارت است.

گفته می‌شود قدمت سکونت انسان در شهر اِوَز به دوران پیش از اسلام می‌رسد.


موسسات آموزشي
اوز داراي دانشگاه پيام نور قابل توجهي است که در سطح منطقه بي نظير است و هرساله عده زايادي دانشجو مي پذيرد. همچنين سه حوزه علميه بنام‌هاي :مدرسه علوم ديني امام شافعي (ره)، مدرسه عالي احمديه و حوزه علميه خديجه کبري (رض)، دررشته‌هاي شريعت، فقه وحفظ سالانه طلاب زيادي را از سراسر ايران از جمله تهران، تربت جام، کردستان، بلوچستان، خراسان، بوشهر، هرمزگان و گلستان و ساير نقاط مي پذيرد.

آب شرب
اوز از ديرباز با مشکل آب شرب روبرو بوده‌است و خشکسالي و زمين‌هاي شور نيز به اين امر دامن زده‌است. آب لوله کشي اين شهر در گذشته شور بود و براي شستشو و آبياري گياهان مورد استفاده قرارمي‌گرفت، اما در بهمن ماه سال 1386 آب شيرين از سد سلمان فارسي در شبکه لوله کشي اين شهر جاري شد.هر چند اوز هنوز هم با مشکل آب روبروست و از آب آب انبارها نيز بي نياز نگشته‌است زيرا وفور آب شيرين منوط به بارندگي کافي است که بتواند سد سلمان فارسي را پر کند. گفتني است در گذشته و حال منبع اصلي آب شرب مردم شهر اوز، از آب انبارهاي زيادي که در شهر و خارج از شهر وجود دارد تهيه مي‌شود که در زبان محلي به آن برکه مي‌گويند.

آثار باستاني
از جمله آثار باستاني که در اين شهر وجود دارد خانه‌هاي خشتي بسيار قديمي با بادگيرهاي بزرگ و زيبا است. علاوه بر اين به حمام قديمي اين شهر که معروف به حمام شهرداري است و آب انبارهاي قديمي با سبک معماري قديمي نيز مي‌توان اشاره کرد. در 3 کيلومتري اوز در روي کوه قلعه‌اي درست شده، به نام قلعه پرويزه (به زبان محلي:پروده) که در آن آثار زيادي وجود دارد.

محله‌ها
اوز به دو قسمت محله بالا و محله پايين تقسيم شده که محله بالا به منطقه‌اي که رو به سمت بالاي شهر مي‌گويند و محله پايين را هم به منطقه‌اي که رو به سمت پايين است مي‌گويند. هر کدام از محله‌ها به قسمت‌هاي زياد ديگري تبديل شده، ولي در صورتي که بگوييد محله بالا همه مي‌دانند که شما قسمت بالاي شهر را مي‌گوييد. تمام مردم اين شهر باهر توان مالي به طور عادي در سطح شهر پخش شده‌اند و نام بردن بالا و پايين کاري به اعيان نشين و يا غيره ندارد.

اوز (فارس)

جمعیت: 15270

کد تلفن: 782

درجه شهرداری: 6

تلفن شهرداری: 3622050




سالگرد ازدواج

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

لباس جشن


شادی کم سابقه بین فرشتگان برای چیست؟ مژده و بشارتی داده اند آیا؟

شکوفا شدنِ گل های لبخند در جایْ جایِ زمین از چه روست؟ بهار آمده است آیا؟

شهر لبریز از نایابیِ این چنین محبتی است و کوچه ها سرشار از حروفِ قشنگِ دوستی است.

سادگی در این وَصلتِ آسمانی، چشم های بی وضو را خیره کرده است. همیشه این گونه بوده که پاره ای با دیدن آیه های قرآن در حسادت خویش می سوخته اند.

درختان خم می شوند به احترام دستانی که به هم رسیده اند.

فصل باران رحمت های الهی در لحظاتِ اردیبهشتیِ زمین است.

چشمانِ آهو صفتِ عشق را این پیوند ملکوتی پُر کرده است.

آفرین بر این نهضتِ جدیدِ عشق!

هر چقدر آذین بندی و آراستگیِ الفاظ در گوشه و کنار مجلس صورت گیرد، هیچ اغراق نشده. روزها تا وقتی ندیده بودند این تلاقیِ زیبایی را، که هیچ؛ از این به بعد اما می بینند و بهانه می گیرند. افسوس می خورند؛ ای کاش ذره ای از رنگ این وصال عشق، برای ما هم ذخیره شود!

موسم وفور ستاره های میمنت در شب های کور است. گوارایی از افقی دیگر سر زده. چقدر این ساعات ما را به یاد خدا می اندازد؛ خدایی که واژه لیاقت را آفرید و از ابتدایِ آفرینش، این دو وجود لطیف را بر سر یک سفره نشاند. چقدر رنگِ این الفت، به بهار می زند!

فصلِ تصاعد شگفتی های مبارک از یکنواختیِ شومِ خاک است.

به راستی کدام لباس برای این محفل باشکوه، به اندامِ خورشید می آید؟

... و کائنات، بر زیبایی دو گوهر کنار هم نشسته، صلوات می فرستند.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

دو گوهر هستی

بهشت از رایحه ای دلنوار، سرمست می شود.

جشنی برپاست از انبوه فرشتگان و کائنات.

بر منبری از نور و روشنایی، جبرئیل خطبه می خواند برای علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و زندگی آغاز می شود.

طوبی، دل انگیزترین نغمه اش را شاباش می فرستد.

صدایی می شکوفاند جان ها را و شاید خداست که برای این عروس و داماد پیام تبریک و تهنیت می فرستد.

زمین:

خانه وحی، مهبط فرشتگان است.

مدینه، شادیِ این دقایق مقدس را پشت در خانه، به وجد آمده است.

از میان تمام مردان عرب، تنها مدال همسری فاطمه، گردن آویز علی می شود.

راز عشقی بزرگ.

مَرَجَ الْبَحْرَیْنَ یَلْتَقیان.

دو دریا به هم می پیوندند در قداستی بی نظیر.

دو دریای علم و حلم، علی و فاطمه، تا جهان به خنکای وجودشان به ساحل آرامش برسد.

و آب که چه زیبا مهر فاطمه را به دل دارد و خاک که راز بزرگی علی را به دوش می کشد.

و عشق که از تلاقی این دو متولد می شود؛ آب و خاک،

دین از این پس، آسوده خواهد بود در سایه سار محبت و مهربانی این عروس و داماد.

«وَ لَهُ الجَوارِ المُنْشَئاتُ فِی البَحْرِ کَالاَعْلام؛ و از آن دو دریا، دو گوهر هستی پدید می آید؛ حسن و حسین، سید جوانان اهل بهشت».

و حقیقت ادامه می یابد در گرو پیوند علی و فاطمه؛

زیر یک سقف، پای سفره ای ساده، از پیوند دو نور، تا یازده ستاره روشن

و تاریخ عشق، از همین جا آغاز می شود.


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

ما به نامِ هم بودیم

ما به نام هم بودیم؛

از همان روز نخست که خداوند

نام هر جفت عاشقی را

بر گلبرگ نگاه فرشته نگهبان عشق،

کنار هم نوشت

ما به نام هم بودیم

این راز را خدا می دانست

و مردی زلال تر از آیینه که در انتهای شب فاصله

محرم دلتنگی های مشترکمان بود.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


ما به نام هم بودیم؛

مثل عطر پراکنده در هوای غروب که

هر عابری را به پای بوته یاس، کنار کوچه می کشاند

مثل روشنای مهتاب پشت پنجره

که در چشم های بیدار از شوق گریه، نقاب از چهره برمی اندازد.

ما به نام هم بودیم؛

زیرا وقتی انار دلم در تلاقی آن نگاه پاک و نجیب

ترک خورد

و دانه های سرخ رنگ آن بر دامان مهر و لطف تو فرو ریخت

تو دست بردی و آن دانه انار بهشتی را برداشتی

و این راز رسیدن من و تو بود

ما به نام هم بودیم؛

این راز را خدا می خواست

و مردی که قرائت سبز وصل را

برای روز یکی شدن ما

در لهجه صریح آفتاب، ذخیره کرده بود.


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


با من بمون

ی سه ساعتی هست دارم مینویسم، ذهنم آرومه، اما نمیدونم از چی بنویسم

دوست دارم از خاطرات خوب این مدتم بنویسم

اما بازم میگم زودههههههههههه

هنوز برای افشای راز دلم


دلم میخواد از خاطرات گذتشم بنویسم

از روزایی که تجربش کردم

چ خوب ------------ چ بد

ددوستشون دارم


اما دیگه دیگه این در بسته شد

من رفتم

اون خاطرات هم

رفتتتتت


و شروعی جدید

شروعی که هر لحظه اش

که لحظه ای جدید

و تازه ای داره


این لحظه شبونه با صدای میثم مروستی

گرم گرم شده لحظه هام

با یاد فقط یکی

و شکر گذارم

از خداممم


گرم .. می شه .. قلب من
روشن .. می شه ... شب من
خواب می رم با فکر تو
عشق می شم تو دل تو
من وسط اتیشم
تو .. تو می شینی پیشم
دستاتو بده به من
من .. با تو اروم می شم
با من بمونی دنیا باهامه
قلبم با نفس تو می زنه
با تو باشم هر جا بهشتمه
چشمات دریا رو اتیش می زنه
من وسط اتیشم
تو .. تو می شینی پیشم
دستاتو بده به من
من با تو اروم می شم
با تو و فکرت اروم میگیرم
تو رو می بینمو جون می گیرم
نفسای تو نفس منه
با تو می مونم بی تو می میرم
من .................وسط اتیشم
تو ........... تو می شینی پیشم
با تو اروم می شم


لحظه هامو خدا رنگی کرد

با رنگ شکرگذاری و عشق

و من در اوج سرزندگیو رشد

از هدیه خدا مراقبت میکنم

هرچند خودم بیشتر به مراقبت احتیاج دارم

اما میدونم خدام

مواظبمه


بازم شکر


ریزنویس: ی پست که فقط بانوشتنش ارومتر شدم، دلم میخواد برم رویپشت بوم و باتمام جونم بگم شکر اما فقط از عمق وجودم صداش کنم بگم شکرت خیلی میخوامت


ریزنویس: صدای میثم مروستی آرومم میکنه بهم قدرتی میده لحظه لحظه بگم شکرت خدا خوبم


هی دلم می خواد بگم دوست دارم
هی دلم می خواد رو چشمام بذارم
اون دستای پاکو نیلی چشاتو
وقتی که نگام می کنی اون ناز نگاتو
هی دلم می خواد دستاتو بگیرم
روزی صد هزار بار واسه چشات بمیرم
هی دلم می خواد تنها و شبونه
از خواب اقاقیا واست خوشه بچینم
من دلم می خواد محو اون چشات شم
تو هر چی بخوای همون شه من بازم فدات شم
من دلم می خواد مست و عاشقونه
باز دوباره دیوونه ی اون حالو هوات شم
من دلم می خواد تو یار من بشی
از خدا می خوام دار و ندار من بشی
من دلم می خواد تو این روزای سخت
با من بمونی صبر و قرار من بشی
من دلم می خواد نیاز تو بشم
از خدا می خوام روزه نماز تو بشم
من دلم می خواد هر چی که تو می گی
من گوش کنم کوک به ساز تو بشم
من دلم می خواد محو اون چشات شم
تو هر چی بخوای همون شه من بازم فدات شم
من دلم می خواد مست و عاشقونه
باز دوباره دیوونه ی اون حالو هوات شم

زندگی شخصی

قصه زندگی هرکدوم از ما آدما ی رمان هیجانی و قابل تامله

زندگی که گاهی سخت، گاهی شیرین، گاهی غم انگیز و گاهی شاد و رمانتیک

گاهی پر از شکنجه و قساوت و پستی ادماس

گاهی هم پر از خوش و شادی و خوشبختی و نیکخویی

گاهی زندگی های که با رنج و سختی شروع  میشه و با عشق و خوشبختی و موفقیت به پایان میرسه

گاهی هم زندگی هایی که همه باخوشی کنار هم زندگی میکنند صفا وصمیمیت و همه چی هست اما فقط ی اتفاق مثه مرگ یا تصادف زندگی همه رو بهم میریزه

این روز پر از کنکاشم پر از ی حس ناشناخته که هیچ اسمی براش ندارم

به غرور و خودبینی آدما نگاه میکنم، به این که سعی دارن دیگران رو اونجور که خودشون میخوان بسازن

آدمایی که به هیچی نرسیدن و حالا به زور و جبر و اجبار میخوان به حرف و خواستشونه برسن

ولی ی چیز و یادشون رفته اونم اینکه

هرکسی ی ذاتی داره، ی شخصیتی داره، و ی سلیقه ای

(شاید پیش خودت بگی خب حتما ذاتش مشکل داره، شاید سلیقش مشکل داره، شخصیتش مشکل داره ... منم میخوام بهت بگم STOP ...خودت رو بذار جای اون ادم یعنی مشکل داری یا ارزو و خواسته ای داری که اطرافیات نمیذارن بهش برسی یا نذاشتن بهش برسی مثلا مدرک تحصیلی خاص، ذات خوب یا بد، یا نحوه لباس پوشیدن ( لطفا عقیدتی و مذهبیش نکنید) انتخاب رنگ لباسف انتخاب شغل و ... )

و بخاطر دیگران انتخابی رو کرده که الان داره عذاب میکشه و به زور ادامش میده

ما ادما به هیچ عنوان عروسک خیمه شب بازی دیگران نیستیم

ازهمین الان به خودت عهد ببند که درآینده مادر و پدر خوبی باشی ... کاری کنی که بچه ات با عقل و درایت راه آیندشو پیدا کنه ... انتخاب درستی داشته باشه ... بهش یاد بده تا انتخاب کن و راهش رو پیدا کنه

نه اینکه چون خودت توی دوره جوونی و نوجونی و کودکی پدر و مادرت بخاطر تعصبات بی جا تورو از خواسته هات دور کردن

خیلی از ماها خواسته هایی داشتیم که بالاجبار احتیاج به حمایت خانواده داشتیم اما حمایتی ندیدم... تو این دوره زمونه هم باز هم بالاجبار به پول احتیاج داریم تا به خیلی از خواسته هامون برسیم

خیلی از افراد از جمله خودم خود خانواده راه بند بچه هستند ... خیلی ها بهم گفتند خودت میخواستی میشد ... اما بهتون میگم خیر امکانش نیست،

شاید شما شرایط خاصی داشتید و شده اما بازم میگم محدودیت ها برای هرکسی به نحوی هست که شاید براش خطر ایجاد میشد

یا بعضی مواقع باید خواسته خودت رو بذاری کنار فقط بخاطر عذابی که بهت تحمیل میکنن یا باعث میشه برای بقیه خانواده خطر و اعصاب اونا رو خورد کنه

مثلا علاقه داری توی ی رشته دانشگاهی خاص ادامه تحصیل بدی، اما پدر خانواده اجازه نمیده به خواستت برسی... برای رسیدن به خواستت تصمیم میگیری ی شغل مناسب پیدا کنی، اما باز هم همین پدر به شکلهای مختلف سنگ میندازه، چوب لای چرخت میذاره، میاد توی محل کار اعصابتو خورد میکنه .. اگر زمان رفت و امدت دیر یا زود شه به ی شکل دیگه اعصابتو خورد میکنه، وقتی توی محل کار داری انجام وظیفه ای به عناوین مختلف تماس میگیرن و اعصابتو خورد میکنه و... همه این مسائل باعث میشه هرچقدر هم از نظر مدیر محل کارت بی نقص باشی اما همین مزاحمت ها باعث میشه عذرت رو بخوان ...

انقدر ب این کارها ادامه میده که مجبور میشی پا روی خواستت بذاری و ببوسیش بذاریش کنار

توی مملکتی که ما داریم زندگی میکنیم و دینی که داریم باید به خواسته خانواده باشی

اگر بخوای قانون کشور درنظر بگیری که وصله هایی بهت میچسبونن که مجبور میشی بگی آبروم مهمتره تا آرزوم

اگر دین رو بخوای در نظر بگیری باز احترام پدر و مادر واجبه و باید بخاطر رضای خدا و خانواده ات باز هم از خواسته ات بگذری

اینا هیشکدوم توجبه نیست واقعیت ... واقعیتی که ذره ذره با وجودم لمس کردم

ادمایی که تحصیلکرده هستند اما خوردت میکنن، از افسردگیت لدت میبرن اما حاضر نیستند تورو خوسحال ببین ... ترجیح میدن به خواستشون برسن اما تورو گریون ببیند

بهت وعده میدن میگن برو جلو من ازت حمایت میکنم و جوری پیش میبرن که فقط باید خودشون کار رو به سرانجام برسونن تو هم به خاطر نسبتی که باهاشون داری بهشون اعتماد میکنی اما دقیقا فقط ی قدم رسیدن به هدفت به آرزوت همچین از کنارت رد میشن و ی تنه کوچیک میزنن به شکلی که هرکاری کنی نمیتونی به راهت ادامه بدی باصورت میخوری زمین

و دیگه تا مدتها نمیتونی کاری کنی ... بعدم میندازن گردن خودت

لحظه های سختی هستش اما کاری نمیشه کرد

و مجبوری به این زندگی شخصی کسالت اور پر از جبر ادامه بدی و بگی من مشکلی ندارم

همه چی خوبه

به قول حمید طالبزاده همه چی آرومه

.

.

.